صدفصدف، تا این لحظه: 14 سال و 11 روز سن داره

صدفی نمک خونه

سر بلند از امتحان

چند روزی هست که دخمل ناز من وقتی گلاب به روت جیش داری اعلام میکنی اما فرصت کاری به منو بابایی نمیدی سریع هم دستتو روی محل عملیات میذاری آخی ناز مامان خجالت کشیدی؟ خجالت نداره کمکم یاد میگری. امروز از ساعت 12 که پوشکتو باز کردم دیگه آزادی .پوشک نشدی خیلی خوشحالی. منم خوشحالم که داری هوا میخوری. آفرین گلم از این آزمون سربلند بیرون اومدی .چون هر بار که بابایی برد سرپات گرفت ناامیدش نکردی.البته فقط یه مشکل کوچیک هست اونم اینکه نمیدونم چرا علاقه داری توی حموم کارتو بکنی؟ بهرحال برای امروز که خیلی خوب بود. امیدوارم هر چه زودتر کامل یاد بگیری و هردومون از پوشک راحت بشیم. ...
30 مرداد 1390

روزهای پر مشغله!!!

وای گلکم !اعتیاد (یعنی عادت کردن به چیزی ،کاری ,..)چقدر بده حالا از هر نوعش که باشه. مامانی هم به سر زدن به وبلاگ تو نازنازی بد جوری اعتیاد پیدا کرده. چند روزی سرم شلوغ بود و کار داشتم. هر چقدر کارامو سریع انجام میدادم تا بتونم بیامو از وبت خبر بگیرم نمیشد. وای چقدر بده کاری رو دوست داشته باشی اما نتونی انجامش بدی. چهارشنبه: ساعت حدود ساعت 5 منو شما و بابایی راه افتادیم بریم دکتر . نه مامان جونی اشتباه نشه و خدا رو شکر تو و داداشی مشکلی نداشتین . من یخورده مریضم.آخه مامانی روماتیسم داره و چند روزیه که خیلی اذیت میکنه. خلاصه رفتیمو بعد از کمی انتظار معاینه شدمو طبق معمول دکترا امر به انجام آزمایشو تست تراکم استخوان داده شد. وای خدا ...
30 مرداد 1390

دخترک شیرینم

امروز ظهر کلی منو داداشی رو با کارات خندوندی.الهی قربونت بشم که با شیرین کاریهات حسابی فضای خونه رو عوض کردی. امروز برای ناهار شما دو تا عزیز دل یه کباب حسینی خوشمزه درست کردم. وقتی توی بشقاب گذاشتم با کمی سبزی خوردنو یه قاچ لیمو ترش تزئین کردمو آوردم خدمتتون. شما هم شروع کردین به خوردن وای که چقدر شیرین میخوردی. یهو منو داداشی خشکمون زد تودست انداختی و یه مشت سبزی برداشتی و شروع کردی به خوردن . خیلی با مزه میخوردی در واقع میچپوندی توی دهنت. اونقدر دهنتو پر کرده بودی که یهو انگاری میخواستی بالا بیاری . در همون حال با دستای کوچولوت به پشت خودت زدی تا مثلا سرفت خوب بشه. منو دادا حسابی خندیدیم و من لذت بردم . قربونت بشم . منم سریع ...
26 مرداد 1390

چند دستورالعمل مفيد براي ضدعفوني كردن مسواك

شايد تا به حال كسي به شما نگفته باشد كه مسواكتان مي‌تواند بستري مناسب براي رشد و تكثير باكتري‌ها و ميكروب‌ها باشد. متخصصان بهداشت و دهان دندان مي‌گويند: آيا تاكنون از خودتان پرسيده‌ايد كه چرا با وجودي كه بهداشت دهان و دندانهايتان را به خوبي رعايت مي‌كنيد ولي باز هم با مشكلاتي چون خونريزي لثه، دردناك و حساس بودن دندانها و يا بوي بد دهان مواجه هستيد؟ پاسخ اين سوال و مشكلاتي از اين دست به احتمال زياد در قفسه‌اي است كه مسواك خود را در آنجا نگهداري مي‌كنيد. به گزارش روزنامه اكسپرس، ميكروب‌ها و باكتري‌ها مي‌توانند به راحتي از مسواك به دهان راه پيدا كنند. عدم نگهداري صحيح مسواك ...
24 مرداد 1390

فرهنگ لغت دخملم!

  الهی قربون حرف زدنت بشم که ماشاالله همه چیزو متوجه میشیو هر جوری که میتونی منظورتو بهمون میرسونی. اینجا می خوام تا جایی که بتونم کلمه هایی که میگیو یادداشت کنم. البته  ازت فیلم گرفتم . آب = آبه بابا ، ماما ، دادا، آنا = عین کلمه رو میگی پدر جون = پدر خاله = آله مرسی = می شی خرما = اوما نون = نو حموم = امو نیست = نیش  پرتقال = پوتقا دست = د پارک = تاب تاب ...
23 مرداد 1390

افطاری خونه ی آنا جون

قبل از اینکه بخوایم از خونه بریم بیرون با خودم گفتم یادم باشه قبل از حمله به سفره یه عکس هنری از شما و آرین جون در کنار سفره ی پر زحمت آنا جون بگیرم. اما امون از آلزایمر آنا جون طبق معمول خیلی زحمت کشیده بودن . یه شله ی خیلی خیلی خوشمزه و پرملات ، یه ته چین بازم خیلی خوشمزه که دست پخت پدر جونی بود (چون دادا سپهر عاشق ته چینه درست کردن)،یه چلو کباب درست و حسابی و شله زردو نون پنیر سبزی و ..... مامان جونم چقدر گفتم کاری نکنین اما شما باز هم مثل همیشه سنگ تموم گذاشتین. صدف گلم تو و آرین جون خیلی بچه های خوبی بودین اما موقع سریال ستایش آرینی  یه خورده به تلویزیون  دست زد خاله جونی هم که کفری شده بود زودی پا شد و رفت خونشون. ه...
23 مرداد 1390

چرا کودکان انگشت می خورند؟

از اونجایی که سپهر گلم و صدف نازنازیم هر دو عادت انگشت مکیدنو داشتن و دارن ،برای یادآوری خودم و آرامش مامانایی که مثل من درگیرن این مطلبو میذارم .امیدوارم مفید باشه: ا نگشت مکیدن طبیعی ترین پاسخ کودک هنگام رویارویی با فشار روانی، اضطراب و مشکلات هیجانی امنیتی است. روان شناسان معتقدند برای درمان این رفتار در کودکان زیر ۶- ۵ سال نباید عجله کرد، زیرا بسیاری از این گونه عادت ها به تدریج و با افزایش سن کودک کاهش می یابند و به کلی از بین می روند. اما اگر کودک ۷ ساله ای نتواند این عادت خود را ترک کند، والدین و اطرافیان او باید درصدد درمان او برآیند، زیرا ترک چنین عاداتی در سال های بعد (نوجوانی) بسیار دشوارتر می شود. در صورتی این عادت را د...
21 مرداد 1390

من و پسرخاله جونم

من و آرین جون پسرخالم چون فقط 40 روز با هم اختلاف سن داریم هر جا میریم اول همه فکر میکنن ما دو قلوییم. یادت آرین جون اینجا ییلاق شاندیز بود . من و توبا پدر جون رفتیم آب بازی وای که چه کیفی کردیم. ...
21 مرداد 1390

مامان عصبانی

امروز از ساعت٥/١١ که از خواب بیدار شدی مثل همیشه خیلی خوب بودی.مهربونو حرف گوش کن.با خودت بازی میکردی اما یهو حدود ساعت ٥/٣ نمیدونم چطور شد !شروع کردی به نق زدن اونم با گریه. مدام یه چیزی می خواستی اما نمیدونم چرا متوجه نمیشدم.هر کاری کردم آروم نشدی. یهو روانی شدم !نمیدونم چرا ؟اما حسابی کفری شدم .گرسنه بودی غذا آوردم گیر دادی که باید روی یه بلندی بشینی تا بخوری(بابایی هر دفعه یه ابتکار بخرج میده تا دختری غذا بخوره اینم یکی از اوناست.) گذاشتمت روی میز نهار خوری اما هی خودتو سر میدادی این طرفو اونطرف .وای خستم کردی. وقتی دیدی نتونستی خواستتو بهم بفهمونی شروع کردی سرتو کوبیدن به زمین.اما انگار راضی نشدی اینبار کوبیدی به...
17 مرداد 1390

بابایی مهربون!!

یه روز ظهر جمعه خیلی خسته بودم اما صدفی من بازیش گرفته بودو نمی خوابید. بابایی مهربونم شمارو برداشتو گفت من میبرمش پارک تا شما بخوابی.وای از این مهربونیا باباجون زیاد انجام میده.دستش درد نکنه.      ...
16 مرداد 1390